کاشان آنلاین : وی در آستانه شانزدهمین سالروز ارتحال آن فقیه فقید، در گفت و گویی به بیان بخش هایی از ابعاد مختلف زندگی ایشان پرداخت.گزیده پاسخ های حجت الاسلام شیخ مرتضی صادقی به سوالات ما، ماحصل این گفت و شنود است ..
در مهر و محبت و مردمداری وارث اجداد طاهرینش بود
در وهله اول آشنایی من با مرحوم آیت الله یثربی از کودکی بود اما در سال اول ورودم به حوزه یعنی سال ۵۶ قرابت و همگامی با ایشان را بیشتر تجربه کردم. نکته دوم آن که در طول تاریخ آنچه که رمز حیات دینی و معنوی و انسانی ما آدمها و جوامع بشری به ویژه دینی بوده، روابط تنگاتنگ و محبت آمیزی است که بین مردم و متولیان دینی آنها برقرار بوده. هر وقت این رابطه صمیمیتر و نزدیکتر بوده بالطبع جامعه الگوپذیری و اقتدایش به متولیان دینی اش بیشتر بوده چون انسان میبیند که اساس خلقت، شالوده خلقت بر مبنای لطف و محبت خدا پی ریزی شده.
روایت است که حضرت امام صادق،در پاسخ به یکی از شیعیان که گفته بود نام فرزندان دخترم را از اسامی مادرتان انتخاب کرده ام، ضمن تمجید و رضایت فرمود: «آیا دین غیر از محبت و حبّ چیز دیگری هم هست؟» محبت به خدا هیچ سقف و اندازه و محدودیتی ندارد، چون خدا نامحدود است، محبت او نامحدود است، و در ادامه این سلسله محبت نسبت به انبیاء و ائمه و اولیاء و اوصیاء متصل می شود به علماء.
مرحوم آیت الله حاج سید مهدی یثربی، از مصادیق بارز فقها و علمایی بود که علاوه بر جایگاه علمی و مراتب فضل و کمالات معنوی، یکی از ویژگیهای بارز و بسیار آشکار و روشن او که موافق و مخالف، حتی کسانی که به آن عالم ربانی مقداری کم لطفی هم میکردند نمی توانند انکار کنند «ارتباط عاطفی و محبت آمیزی بود که با عموم مردم داشت». این ویژگی برای یک روحانی ملبس به لباس پیامبر عنصر خیلی مهمی است. پیغمبر برای پیشبرد اهداف خود، ابزار و وسایل زیادی داشت، یاران فداکار که در رأس آنها امیرالمومنین و سپس عمار و حمزه و .. با آن میزان از اخلاص و ایمان و شجاعت و مال التجاره و سرمایه مادی حضرت خدیجه و بالاتر از همه مدد غیبی و لطف خدا.
با همه اینها ولی خدا در قران می فرماید: ای پیامبر به واسطۀ رحمتی که از جانب خدا به تو شده، با مردم نرم و ملایم و مهربان باش. تو برای پیشبرد اهداف خود خیلی چیزها داشتی ولی این را بدان، اگر انسان خشن و بداخلاق و عبوس و تندخویی بودی همه از اطراف تو پراکنده می شدند. یعنی نه فداکاری یاران و نه مال التجاره همسر و نه مدد خدا به تنهایی به کار نمی آمد، الا حُسن خُلق و به قول امروز، مردم داری تو.
این ویژگی مهر و محبت و مردمداری را مرحوم آیت الله یثربی از آباء و اجداد طاهرینش در وجود خود داشت. در بعد گره گشایی از مردم،یک نفر نبود که بیاید منزل آقا و ناراضی برگردد. هر شبانه روز میآمد در منزل به رویش بسته نبود.حتی مثلاً برای ۱۱ شب اگر فردی طبق قرار با مرحوم آقا به خانه اش مراجعه می کرد،علیرغم تذکر مسئولین دفتر که الان موقع استراحت ایشان است، آیت الله یثربی به محض شنیدن صدای این مکالمه بی درنگ برای ملاقات حاضر میشد و مسئولین دفتر را به هدایت فرد به سمت اتاق خویش فرا میخواند.
آن تشیع و بدرقه کم نظیر
جالب است حتی موقع اوایل انقلاب مخصوصاً در موسم ترورها که مسئولین تراز اول و ائمه جمعه با حفاظت خاصتری فعالیت می کردند، باز هم آیت الله یثربی در خانه اش مثل قبل باز بود. ارتباطات مردمی در کنار برخی محدودیتها برقرار بود. آیت الله یثربی اجازه نداد محدودیتها او را از مردم جدا کند. جلسات و ارتباطات همچنان برقرار بود. همه جا برای عقد و ازدواج و مجالس عزا و شادی حاضر می شد. به خصوص مجالس و محافل یادبود شهدا و سرزدن به خانواده هاشان.
این انس و محبت و ارتباطات و با مردم بودن، رمز موفقیت و محبوبیت مرحوم آیت الله یثربی بود. بیانش ساده نیست که آن تشیع جنازه باشکوه و با عظمت و اگر نگویم بی نظیر، قطعا کم نظیر برای بدرقه ایشان در آن ماه رمضان و با آن مسیر طولانی در کاشان اتفاق افتاد. و بعد هم جمعیت منحصر به یک طیف و گروه خاص نبود، همه مردم آمدند، با هر گرایش و جناح آمدند و گریه کردند و داغدار بودند. همه مصیبت زده بودند. هر روزی که از ارتحال مرحوم آقا گذشت، مردم خلاً ایشان را برای کاشان بیشتر حس کردند و اکنون هم بیش از هر زمان فقدان مرحوم آیت الله یثربی بیشتر و عمیقتر حس میشود.یعنی دیگر کسی پیدا نشد و کسی نیامد که این قدر صمیمی و بی آلایش و مهربان با همه طیف ها و با « همه مردم » رفتارش پیامبرگونه باشد.
مرحوم آیت الله یثربی،سمت امام جمعهگی براش یک مزیت نبود، عنوان اضافه ای نبود، امام جمعهگی با ایشان عظمت پیدا کرد و به منصب امامت جمعه آبرو و ارزش داد،عظمت و صلابت بخشید. یعنی می توانم بگویم مرحوم آیت الله یثربی قبل از این که امام جمعه هم بشود، آقای یثربی بود، با همه آن ویژگی های مثبت.
اعتقاد به زی طلبگی و توجه خاص به طلاب
درباره شخصیت و منش ایشان از ابعاد مختلفی میشود صحبت کرد. یکی بُعد ارتباط و انس با طلبه ها در حوزه. ایشان به نمادها و ظواهر و «زیِ طلبگی» خیلی اهمیت می دادند. در اوایل دوران طلبگیام، خاطرم هست یک روز در حیاط حوزه مشغول مطالعه بودم، گویا آیت الله یثربی که به ما لطف و محبتی هم داشتند از پنجره دفتر من را دیده بودند، خب من آن موقع هنوز ملبس نبودم و موهای سرم مقداری بلند بود.ایشان ظاهراً بلافاصله یکی از آقایان که با ما هم مأنوس بود را صدا میزند و این مورد را انتقال می دهند و آن دوست هم پیغام می آورد که آقا دوست ندارد موهایت بلند باشد.خب ببینید این شیوه غیرمستقیم تذکر و انذار شیوه انبیاء هم بوده. من البته هم از این شیوه تذکر بسیار خوشحال شدم و هم به قول معروف ذوق کردم که آقا موی سر من را هم زیر نظر دارد. نه تنها ناراحت نشدم بلکه توجه ایشان و عاطفی بودن و شیوه پدر و فرزندی ایشان در من وجدی ایجاد کرد.
در مورد توجه ایشان به طلبه ها از نوع تشویق، مرحوم آیت الله یثربی همیشه این نکته را مدنظر داشت.مثلاً در مورد طلبه هایی که «فن بیان خوب» داشتند ایشان آنها را به انحای متفاوت تشویق می کرد و به آنها در حضور دیگران روحیه می داد.به عنوان نمونه اگر حمل بر خودستایی نشود،علیرغم این که آن زمان هنوز ملبس نبودم پس از منبری که بنده در آیین ترحیم مرحوم شبیه خوانی در مسجد بالابازار رفتم و ایشان هم در این مجلس حضور داشت،هم در حضور دوستان یگان حفاظت و هم چند روز بعد در آغاز سال تحصیلی حوزه ها درحوزه علمیه مرحوم آیت الله یثربی، آن هم در حضور خیل فضلا و طلاب با نام، بنده را تشویق و تکریم کردند.
موضوع ابداً بنده نیستم،غرض از بیان این که مرحوم آقا به طلبه ها شخصیت می داد، طلبه پروری میکرد.پرورش استعداد را مورد توجه داشت. چه بسا همین برخورد مرحوم آیت الله یثربی در جایی که همه اساتید و روحانیون و طلاب هستند،هم حس شوق به ادامه فراگیری علوم دینی در بنده و هم بستر تشویق دوستان و اطرافیان به ورو به حوزه را از طرف من سبب میشد.
نفوذ و محبوبیت خاص در بین روستاییان
یک بعد دیگر رفتار و سلوک ایشان،توجه به روستاها بود. به ویژه در ایام محرم و صفر و رمضان مقید بودند که مردم روستاهای اطراف و حتی دوردست کاشان از جهت بعد معنوی و اعتقادی با حضور یک روحانی و منبری آگاه، تحت هدایت باشند.این یعنی مرحوم آیت الله یثربی به تنهایی کار چند نهاد و مجموعه و سازمان تبلیغاتی را بر عهده داشت و بسیار هم زیبا و بدون عیب و نقص این امور را سامان می داد.کافی بود با یک نامه کوتاه برای اهالی یک روستا بنویسند که این فرد روحانی برای تبلیغ معرفی می شود و اولین جمله اهالی پس از ورود آن خطیب و منبری به روستا این بود که آیا از آقای یثربی نامه داری؟ این احترام، نفوذ و محبوبیت برای یک روحانی نکته خیلی مهمی است و البته مقبولیت و محبوبیت.یعنی بخش مهمی از مردم، هم تو را قبول و هم مورد محبت آنها باشی.
مردم در او صداقت را حس می کردند
این انبوه ویژگی های مثبت و سازنده و امور ماندگار، ویژگیای است که در علمای بزرگ بوده.خب ببینید سلسلۀ دومان یثربی پشتوانه نزدیک به هشت قرن پرورش روحانیت و سبقه اجتهاد و فقاهت دارند و این زنجیره کماکان متصل است و مرحوم آیت الله یثربی یکی از آن حلقه های زنجیره بوده که توانسته این چنین تاثیرگذار باشد.
پرسش این است که نتیجه این مجموعه روابط و تاثیرها چیست؟ پاسخ این است که نتیجه تقویت بنیه اخلاقی و اعتقادی و دینی مردم است و آن چیزی است که امروز در جامعه متاًسفانه خلأ آن کاملأ حس می شود. آیا سقوط اخلاقی و ترک امانت داری و صداقت و دین گریزیای که امروز در جامعه ما هست و جوانهای ما به روزه و نماز و .. بی اهمیت شده اند، ترجمان «النّاسُ علی دینِ ملوکِهِم» نیست؟ خب ببینید مردم وقتی در وجود ایشان پاکی و صداقت و صمیمیت یک عالم دینی را می دیدند به ایشان تأسی می کردند چرا که سبک و شیوه و رفتار حاکمان و آنچه می گویند و چگونگی عملشان بدانها،روی مردم تأثیر مستقیم دارد و لذاست که آیت الله یثربی با آن اخلاق رحمانی توانسته بود روی مردم تاثیرگذار باشد.
وفاتی که برایش تولدی مجدد بود
همیشه معتقدم انسانهای معمولی یک مرگ و تولد دارند اما شخصیتهای برجسته و تاثیرگذار، دو تولد دارند، یکی عادی و شناسنامه ای و یکی هم موقع وفات، یعنی مرگشان هم تولدی دیگر است. چرا ؟ چون آن وفات و رحلتی که می تواند تحول ایجاد کند و آنقدر جمعیت برای بدرقه بیاورد و اشک بیفشاند و آنقدر احساسات و عواطف را تحت تاثیر قرار دهد آن مرگ نیست، آن تجدید حیات دیگری است. آن تاثیرگذاری روی مردم است.الان هم کسانی که یا مرحوم آیت الله یثربی خاطره دارند خودِ همان یاد و انتقالش به دیگران، تاثیر معنوی دارد.سوال! اکنون چندمین سالگرد وفات آیت الله یثربی است؟شما وقتی ملاحظه کنید اگر فردی غریبه به مراسم چندمین سالگرد وارد شود و نداند که آیین سالگرد است،از شکوه و خیل جمعیت حاضر تعجب می کند و تصور می کند آیت الله یثربی همین دیروز رحلت کرده.
در مورد تولد مجدد بزرگان،وقتی مرحوم آیت الله آسید ابوالحسن اصفهانی از دنیا رفت و مرحوم محمدحسین کاشف الغطا در نجف بر پیکرش نماز خواند پس از خاتمه نماز، مرحوم کاشف الغطا خطاب به آسید ابولحسن می گوید گوارا باد بر تو ای ابوالحسن که این مرگ گویی برای تو مثل این است که مجدد متولد شده ای. یعنی این برای او مرگ نیست، تولد دوباره است.یعنی انسانهای تاثیرگذار و دارای پیوند با مردم، مرگشان هم تولدی دیگر است.مرحوم آیت الله یثربی نمونه بارز و علنی و راستین این چنین شخصیتهایی بود که مرگشان هم تولدی دیگر بود.
ارادت به اهل بیت، به ویژه بانوی مظلومِ دو عالم
نکته مهم دیگر زندگی مرحوم آقا،عشق و دلدادگی ایشان به اهل بیت خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها بود. پیش از انقلاب البته و حتی تا سالها پس از آن نیز خبری از فاطمیه گرفتن در کشور نبود.حالا البته به قولی ایام فاطمیه تنه به تنه عاشورا می زند ولی موقعی که فاطمیه رونقی نداشت و خیلی ها نمیدانستند ایام شهادت حضرت زهراست،جلسات پرشور و سنگین شهادت حضرت فاطمه و فاطمیه توسط مرحوم آیت الله یثربی حتی پیش از انقلاب در کاشان برگزار می شد. حزن و اندوهی که ایشان در جلسات عمومی هنگام منبرها و روضه های این ایام داشتند زبانزد است.
بنده البته چند نوبت افتخار داشتم تا در جلسات خصوصی این ایام نیز برایشان روضه حضرت زهرا بخوانم. ایشان فقط گریه نمیکرد. ضجه نمی زدند. صیحه نبود. بیتاب می شدند و به قولی خودشان را میزدند. چقدر هم مداحان و خطبا را تشویق میکردند، به ذکر مراثی این روزها.خب ببینید این اشک ها، این سوزها و این ارتباطات با اهل بیت خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها به مرحوم آیت الله یثربی آبرو داد.
بوسه بر نامۀ آیت الله
بُعد دیگر ایشان، خانه آیت الله یثربی بود، محل پذیرش مردم و اجابت درخواستهایی که حل آنها توسط آقا و توصیه های او مقدور بود. خانه ایشان به حق ملجا و پناه بود و دعواها و کدورتها و قهرهای خانوادگی نیز در آنجا با دو سه کلمه از جانب ایشان حل می شد. یا توصیه و نامه هایی که به بعضی پزشکان حاذق برای درمان بیماران کم توانِ مالی می کردند که خب نمونه اش یکی از دوستان ما پیش از انقلاب که در سن نوجوانی،مشکل تومور مغزی پیدا کرد و آیت الله یثربی آن زمان نامه ای به رییس و جراح یکی از بیمارستانهای تهران برای درمان او نوشت. نامه ای که البته پدر آن دوست ما می گفت وقتی توسط رییس بیمارستان باز شد و اسم مرحوم آقا را آن پایین دید، نامه را روی چشم گذاشت و بوسید.