کاشان آنلاین: این روزها در حالی با یکمین سالگرد پیوستن یکی از سرداران بزرگ دفاع مقدس به کاروان همرزمان و همقطاران شهیدش مصادف شده، که از سوی انواع و اقسام مسؤلین کشور شاهد رقابتی نفسگیر و شدید برای بیان ابعاد مختلف شخصیت و ویژگی ها و خدمات این سردار بزرگ هستیم.
هر روزنامه و شبکه و رسانه ای را که برای مشاهده انتخاب می کنیم از رییس جمهور تا وزرا و از سران دو قوهی دیگر و نمایندگان مجلس تا نهادهای غیر دولتی و انتصابی مهم دیگر که در روند زندگی و معیشت و کیفیت دنیا و آخرت مردم نقش مهم دارند، از سردار می گویند و او را نماد و اسوهی ایثار و سمبل و ترجمان یک خادم به وطن، مردم داری، بی ریایی و دهها صفت مثبت دیگر بر میشمارند.
سردار قاسم سلیمانی را غیر از امثال رزمندگان تیپ و سپس لشگر ثارالله کرمان در دهه ۶۰ و صدالبته جز همت و باکری ها و باقری و کاظمی و خرازی نشناخت. دیگرانی هم که با روش و منش سلیمانی آشنا و در مسیر او بودند و در دنیایشان تجارت و سوداگری و کسب رانت و امتیازات ویژه اقتصادی جایی نداشت را شاید با تنی رنجور در آسایشگاههای جانبازان جسمی حرکتی باید دید.
شارحان زیست دنیایی و معنوی سردار قاسم سلیمانی در غیاب او که به آرزوی همیشگی خود رسید، اما خود نیز قولأ و عملأ باید در مسیر او باشند در غیر این صورت جز عنوان «کاسبانِ فرصت طلبِ بهرهبردار از فضیلت یک چهره ملی » نباید به آنها اطلاق کرد. به عبارت بهتر نمی توان کارگزار این نظام و به تبعات تلخ ترین دوران عُسرت اقتصادی کشور و تزلزل بنیانهای معیشت و رفاه مردم بی توجه بود اما از ایثارگریها و گذشت و خستگی ناپذیری های قاسم سلیمانی برای امنیت و آسایش مردمش گفت.
شهید سلیمانی از نظامیان خوشنامی بود که در دفاع مقدس جانانه جنگید و پس از دوران دفاع نیز با همان لباس سربازی، حراست از امنیت راهبردی کشور را برگزید و تا پایان عمر از پیروان آن بخش مهم از وصیت امام بود که نظامیان را از دخالت در سیاست برحذر می داشت، چه آن که شاید اگر پس از تابستان سال ۶۷ و پایان قطعی جنگ لباس سیاست بر تن می کرد، سوی دیگری از لیاقت های او نمایان می شد اما چرا در این روزها هر چه می گردیم از صفات و شخصیت و سلوک سردار سلیمانی در انبوه کارگزاران و مسؤلین کشور از چپ و راست و میانه و افراطی که بخش زیادی از آنها این روزها تریبون «سلیمانی شناسی» برپا کرده اند، کمتر نشانه ای میبینیم؟!
چرا مقابل ورودی هر وزارتخانه و اداره و نهاد، تصویری از شهید سلیمانی به نشانه ابراز ارادت به او می بینیم اما الگوپذیری از شیوه و روش مردم داری او در مدیران اجرایی کشور و سایر مسؤلان در نازل ترین وجه خود به چشم می خورد و همه چیز در سمبلگرایی و نمادمحوریِ صرف خلاصه میشود؟!
اگر حذف ددمنشانهی سلیمانی و سلیمانیها برای کشور خسارت است،چرا در دورانی که بخش بزرگی از عقب ماندگی ها و کُندی توسعه و پیشرفت ریشهی داخلی دارد، آن صاحب منصبانی که این روزها تلاش دارند با خاطرهسازی! از سردار برای خود وجهه کسب کنند، تلاشی در جهت همانندسازی رفتار و منش وظیفه مندانهی خود با رفتار و شخصیت و همت و غیرت او به خرج نمی دهند؟
وقتی مسؤلی با چفیه ای بر دوش و با سوز و گداز از فراق سردارِ دوستدار و دلسوز مردم می گوید اما در کارزار جنگ و جدل های چپ و راست و انتقام گیری های سیاسی میان دو قوه لحظهای حتی حاضر به استراحت نیست، چگونه می توان به هدف درستی که در گفتار به دنبال آن است، ایمان آورد؟
اگر سردار سلیمانی در کلام این عده از مسؤلین بی توجه به جناح بازیها و گروه گراییها، خادم راستینِ همهی مردم بود، چرا سطح معیشت و رونق کسب وکار مردم باید گروگان جنگ و جدل های سیاسی و روکم کنی های جناحی همین مسؤلین باشد؟
به راستی سنخیت دولتمردی که خویشان او از رانت ها بهرهمندند و نمایندهای که در بهارستان بیشتر دغدغهی بستانکاریِ خودرویی و مَسکنی دارد، با روحیات و سکنات شهیدی که این روزها یک سالگی به واقعیت پیوستن آرزویش فرارسیده، کجاست؟
چرا باید بر اساس انبوه دادگاههای فساد اقتصادی که یا یک مسؤل یا فردی با امضاهای طلایی مسؤلان تسهیل گرِ فسادورزی، متهم آن است باید ذهنیت جامعه به این سمت برود که در این کشور فساد سیستمی ریشه دار است؟ حال آن که شهید سلیمانی تا یک سال قبل در این کشور می زیست و سلوک مردمی و خستگی ناپذیری او برای خدمت در منظر چشم همین مسؤلینی که این روزها تریبون «سلیمانی شناسی» برپا کرده اند، قابل رؤیت بود.