کاشان آنلاین: پاییز ۱۳۶۶در یکی از سنگرهای شهر فاو عراق مشغول استراحت بودیم که آیت الله یثربی سرزده وارد سنگر شد. خیلی بی ریا گوشه ای نشست و حال تک تک بچه ها را جویا شد و مشکل رزمندگان را پرسید. امام جمعه شهر که شنیده بود در این محور گردان رزمندگان کاشانی مستقر است آمده بود سری بزند و جویای احوال باشد.
خیلی صمیمانه با همه خوش و بش کرد. در حالی که وسایل پذیرایی نداشتیم، یکی از بچه ها یک پارچ پلاستیکی را برد و بعد با شربت آبلیمو برگشت.آقای عمرانی که از بچه های آران و بیدگل بود وقتی وارد سنگر شد و آقا را دید ذوق زده شد و به سرعت به طرف ایشان رفت اما پایش به پارچ خورد و کل اسباب پذیرایی را به هم ریخت.
آقای یثربی خندان او را در آغوش کشید و گفت آب روشنی است که یکی از بچه ها گفت آقا شربت بود. پیرمرد از ته دل خندید و از سفر چند ماه پیش خود به شوشتر گفت که در کنار رودخانه، بچه های لشکر نجف از گرما کلافه بودند و همانجا به فرمانده لشکر گفته بود که امکان آبتنی کردن رزمندگان را فراهم کند.
نماز ظهر را به امامت ایشان در سنگر خواندیم و بدرقه اش کردیم. رزمندگان کاشانی خاطراتی از این دست بسیار دارند. سالها بعد که کنگره سرداران شهید کاشان برگزار میشد یک روز ناهار میهمانش بودیم. با سردار چهار باغی و اعضای ستاد کنگره به منزلش رفتیم. من اولین بار بود که منزل امام جمعه را میدیدم. آن همه سادهگی را باور نمیکردم. مرحوم آقا کمی درباره ضرورت برگزاری کنگره صحبت و سپس با آبگوشت از میهمانانش پذیرایی کرد. ذهنیت من از شخصیت ایشان در آن دو دیدار شکل گرفت.
بعد ها از مردم کوچه و بازار نیز از حسن خلق و دستگیری از مستمندان و کارگشایی هایش داستانها شنیدم و بارها کم لطفی هایی که در حق اش میشد را دیدم اما این مردِ صبور ایستاد و تا لحظه های آخر عمرش به مردم خدمت کرد.
آقایِ شهر چه قبل از انقلاب و چه ۲۷ سال بعد از آن، آنچه در توان داشت برای منطقه کاشان انجام داد. از ضمیمه کردن مشهد اردهال به کاشان و رسیدگی به بهداشت و درمان و خدمات عمومی تا رسیدگی به امور عامه و همین است که داغ حاج سید مهدی یثربی بعد از ۱۶سال هنوز تازه است و گاه فقدان او آنقدر ملموس است که بیانش در این مقال نمیگنجد.
نماینده ولی فقیه در منطقه کاشان اعتنایی به حب و بغض ها نداشت. آنچنان که وقتی شاعری در وصف او زیاده روی میکرد به او تذکر جدی میداد و تشر میزد و اگر با مخالف خود روبرو میشد او را مورد لطف قرار میداد.
از عضویت در هیات امناء صندوق قرض الحسنه ابایی نداشت به جای جای شهر و روستا سر میزد تا شاید گرهی از مسلمان و حتی غیر مسلمانی باز کند. آخوندی که برای دختر تازه مسلمان عروسی میگرفت و گاه با ظرافت خاصی شراب فروشیِ شهر را بدون هیچ حاشیه ای مبدل به مسجد میکرد.
نزدیک به ۲۷ سال در کسوت امام جمعه بین همه طیفها و گروهها زیست و وفاق ایجاد کرد و عاقبت در میان بزرگترین وداع مردم کاشان به سرای ابدی شتافت.
.. و کاش در همۀ آن سالها درس همدلی و تحمل نظرات مخالف و مردمداری را از او آموخته بودیم و کاش قدرش را بیشتر میدانستیم .. کاش