کاشان آنلاین : وضعیت پیش آمده در چند روز اخیر به روشنی نشان داد که کاشان در حوزه گردشگری دچار عارضه عدم توازن در توسعه بخش خصوصی و عدم وجود زیرساختهای لازم است و امکانات گردشگری این شهر با منابع گردشگریاش همراه نشده است. این بطلان آشکار تمام ادعاهای بی اساسی بود که مدیران شهری کاشان در سالهای اخیر مطرح کردند و امروز نتایج آن را با تأسف مشاهده میکنیم.
مدیرانی که در قامت شهردار کاشان و شهرهای اطراف همواره از توجه به گردشگری و تجهیز مقصد سخن گفتند و درباره اهمیت آن شعار و برنامه دادند و بودجههای چند ده میلیاردی بر شهرهای کوچک و هزار میلیاردی بر کاشان تحمیل کردند و در عمل توجهی به زیرساختهای مناسب برای توسعه پایدار صنعت گردشگری نکردند.
جادههای قمصر و برزک و نیاسر، قفل؛ ترافیک در تمام نقاط شهر، سنگین؛ بینظمی در اوج؛ سیستم مدیریتی، فشل؛ ساکنان راوند و فین و خیابانهای منتهی به علوی به معنای واقعی کلمه عاصی؛ گردشگران اکثراً ناراضی و عصبانی و در یک کلام: روزهایی تلخ برای برند کاشان. کافی است تصور کنیم که بیمار بدحالی در یکی از شهر و روستاهای اطراف نیاز به درمان فوری داشت و در چنین شرایطی چه میتوانست رخ دهد؟
در گردشگری پایدار، اصل نخست، بهبود کیفیت زندگی جامعه میزبان است و قرار است این کیفیت بر تجربه بازدید و رضایتمندی گردشگران تاثیر مثبت بگذارد. گردشگری در کاشان باید موتور محرکه تمامی بخشها باشد و کل شهروندان از مزایای آن بهرهمند شوند. اما اگر تنها عده کمی بتوانند از این شرایط کسب درآمد کنند و عموم شهروندان کاشانی و اهالی شهر و روستاهای منطقه تنها هزینه ترافیک، آلودگی، اشتغال کاذب، افزایش قیمتها، تورم فصلی، رشد بیرویه قیمت زمین و کالاهای بومی، کاهش خدمات عمومی، توسعه نامتوازن مناطق، افزایش آسیبهای روانی و فرهنگی و … را تحمل کنند چطور میتوان از چنین صنعتی دفاع کرد؟
سالهاست – لااقل از دهه پنجاه خورشیدی – بر تصمیمسازان شهری روشن است که کاشان جزء ده مقصد اصلی گردشگری در کشور است و با توسعه زیرساختهای مناسب میتواند جزء پنج شهر اصلی قرار بگیرد. اما چگونه است که چنان فهمی به چنین نتیجههایی منجر شده است؟ چگونه است که مدیران شهری در دهههای اخیر حتی نسبت به پیشینیانشان کمتر به آینده توجه داشتند و چشمانداز برنامههایشان حداکثر تا دوره احتمالی مدیریتشان را شامل میشد؟ در دهه سی، برای احداث خیابان محتشم پیشبینیها بر آن بود که این خیابان باید نسبت به رشد جمعیت و افزایش خودرو تا پنجاه سال آتی را پوشش دهد. اما سالهاست که اهمیت وجود یک کمربندی با دسترسیهای ویژه به منطقه توریستی کاشان و مسیرهای خروجی شهر بر همه آشکار است، اما تصمیمات کلانِ شهری نهایتاً به احداث پل در مصلی و زیرگذر در ورودی کاشان منجر شده است.
پرسش اساسی امروز این است که کاشان ظرفیت تحمل چه تعداد گردشگر را دارد؟ در مدیریت گردشگری، ظرفیت تحمل به حداکثر تعداد جمعیت بازدیدکننده اشاره دارد که در یک زمان معین بدون ایجاد تغییر و آشفتگی در محیط زیست فیزیکی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، در کیفیت رضایتمندی بازدیدکنندگان کاهش غیرقابل قبول ایجاد نکند. کارشناسان، این ظرفیتها را در حوزههای مختلف بررسی میکنند و نتیجه این بررسیها را در مدیریت به کار میگیرند. به عنوان نمونه، دلیل اینکه باغ فین رتبه نخست بازدیدکنندگان را دارد روشن است، اما آیا این باغ ظرفیت پذیرش چهل هزار گردشگر را در یک روز دارد؟ ظرفیت تحمل این باغ چقدر است و آیا توان و امکانات لازم برای میزبانی از این جمعیت و ممانعت از اثرات تخریبی آن را دارد؟ بیتوجهی به این ظرفیتها، نه تنها به تخریب آثار تاریخی و اماکن گردشگری منجر میشود بلکه نارضایتی گردشگران و ساکنان شهر و در نتیجه، تخریب برند مقصد گردشگری را در پی خواهد داشت. این همان وضعیتی است که کاشان در چند روز اخیر با آن مواجه شده است.
مدیران شهری پس از دو سال کرونا و کسادی در صنعت گردشگری در مواجهه با سیل جمعیت غافلگیر شدند و این تاحدی قابل فهم است. نه میتوان به سرعت امکانات لازم را فراهم کرد و نه میتوان مانع ورود مسافران شد، اما توقع این بود که شهری که مدعی میزبانی از جمعیت میلیونی گردشگر در روزهای عید است اینچنین در گرداب بیعملی و بیتدبیری فرو نرود و جلوهای از توان مدیریت بحران از خود بروز دهد. این رخداد، تجربه تلخ اما بسیار ارزشمندی برای مدیران، مردم، فعالان گردشگری و رسانههای کاشان بود که در حوزه مسایل شهری به مسایل عمیقتر و معطوف به آینده بیاندیشیم و بکوشیم نقاط ضعف شهر را به درستی بشناسیم و مطالبه جدیتری برای رفع آنها داشته باشیم.