تاریخ : شنبه, ۱۱ آذر , ۱۴۰۲ 20 جماد أول 1445 Saturday, 2 December , 2023
3
شرحی کوتاه بر خاطرات روزهای همراهی با آیت الله در گفت و گو با ابوالفضل مقدسی نیا

در برابر دشمنی‌ها و ضدیت‌ تندروها، آموزگار گذشت بود

  • کد خبر : 5210
  • ۱۹ فروردین ۱۴۰۱ - ۲۰:۴۵
در برابر دشمنی‌ها و ضدیت‌ تندروها، آموزگار گذشت بود

ابوالفضل مقدسی نیا از نیروهای تیم حفاظت مرحوم آیت الله یثربی در دوران نمایندگی امام در منطقه کاشان است. وی از سال ۶۳ تا پایان عمر امام جمعه فقید کاشان همراه و همقدم ایشان بود و قطعاً خاطرات فراوانی از زندگی سراسر درس و معرفت آن عالم محبوب در سینه دارد.

کاشان آنلاین: در محدودۀ شانزدهمین سالروز ارتحال مرحوم آیت الله حاج سید مهدی یثربی،در گفت و شنودی با مقدسی نیا از او درباره خاطراش از روزها و سالهای هم قدمی با امام جمعه فقید کاشان پرسیدیم. حاصل پاسخ های او به پرسش های ما در این گفت و گو از نظرتان می گذرد.

 

در اولین ارتباط، شیفته منش و مرام اخلاقی‌اش می‌شدند

آشنایی نزدیک و تقریباً همیشگی بنده با مرحوم آیت الله یثربی از سال ۶۳ آغاز شد. در این سال از طرف سپاه و پس از بررسی‌هایی چند از جانب مقامات مسئول، به تیم حفاظت امام‌جمعه فقید و محبوب پیوستم.یک سالی بود که به عضویت سپاه درآمده بودم و سال بعد، در حلقه محافظان مرحوم آقا قرار گرفتم. آیت الله یثربی خب ابداً قائل به این جور برنامه‌ها نبود اما از سال ۶۰ و حتی قبل تر از آن وقتی موج ترور مسئولان از جمله ائمه جمعه در کشور شدت گرفت برای حفاظت مرحوم آقا هم تدابیری اندیشیده شد.

از سال ۶۳  تا وفات ایشان در کنارشان بودم. حدود ۱۰ سال در تیم حفاظت مرحوم آقا مشغول خدمت بودم و بعد از شهادت جواد حسن زاده، مسئول تیم شدم. ما حدود ۱۰ – ۱۵ نفری بودیم که به شکل شیفتی( ۲۴ ساعت استراحت، ۲۴ ساعت فعالیت )مشغول خدمت بودیم. روند انتخاب و گزینش و تعیین صلاحیت افراد تیم حفاظت با سپاه و نمایندگی ولی فقیه در آنجا بود و مرحوم آقا دخالتی در انتخاب نداشت.روزهای اولی که پس از شروع فعالیت در بیت آقا و بعد این که معرفی شدیم، مرحوم آیت الله یثربی نام و نشان همه اجداد من را برشمرد! من اصالتاً از اهالی منطقه بیدگل هستم اما ایشان تمام آبا و اجداد من را می‌شناخت!

خب وقتی به تبم حفاظت مرحوم آقا پیوستم،خیلی خوشحال شدم. این که بیایی اینجا و با علما آن هم عالم و فقیهی محبوب و تا آخر عمر آن فقیه زندگی کنی، افتخاری است که نصیب همه نمی شود. در مسافرت‌ها من هم به نوعی مسئول دفتر و حفاظت بودم و هم راننده آقا.

مرحوم آقا شخصیتی فراتر از کاشان بود.تنها مال کاشان و استان نبود.علاوه بر مردم کاشان و استان، خیلی از بزرگان سیاسی کشور هم ایشان را می شناختند و از مرحوم آیت الله یثربی با احترام یاد می‌کردند.اخلاق و رفتار آقا جوری بود که هر کس در اولین ارتباط با ایشان شیفته منش و مرام و مسلک اخلاقی‌اش می شد. یک روحانی واقعی بود. وقتی صحبت می‌کرد، وقتی از دستورات دین می گفت، وقتی از لزوم حضور اخلاق دینی در زندگی و اجتماع می‌گفت، حتم داشتی همان‌ها را عمل می کند.این‌جوری نبود که امروز یک چیز بگوید و فردا چیز دیگر و بر خلاف گفتارش عمل کند.

شهید کاظمی از دیدار آقا روحیه می‌گرفت

در زمان جنگ دو بار ایشان به جبهه ها رفتم. در یکی از آنها به شوشتر رفتیم که یکی از مقرهای لشگر ۸ نجف در این شهر بود. مرحوم آقا علاوه بر شهید احمد کاظمی که فرمانده این لشگر بود، به شهیدان اربابی و حاج اکبر عابدینی هم علاقه داشت. شهید کاظمی هم خب همه می‌دانند چه علاقه‌ای به مرحوم آیت الله یثربی داشت. اینها بچه هایی بودند که وقتی آقا را می دیدند روحیه می‌گرفتند. آقا هم هر وقت در جبهه به دیدن‌شان می‌رفت، مشکلات شان را حل می‌کرد.

یادم هست لشگر ۸ نجف که آمد شوشتر،مقرشان حمام نداشت. برق هم در خیلی از سوله ها نبود. مرحوم آقا ۱۵ روز آنجا ماند و برخی مسئولان شهر کاشان را به آنجا فراخواند تا مشکل برق‌شان را حل کند. مرحوم آقا برای‌شان حمام هم دایر کرد.بنابراین حاج احمد هم وقتی مرحوم آقا را می دید روحیه اش عوض می‌شد و می‌دانست هر چه مشکل دارد، به دست مرحوم آیت الله یثربی حل خواهد شد.

شهدا برایش جبران کردند

در برابر دشمنی‌ها و ضدیت‌ تندروها آموزگار گذشت بود2سالها قبل در دهه ۷۰، چند شهید گمنام قرار بود در شهر مشکان و در جوار امامزاده آنجا طی مراسمی دفن شوند.یکی از دوستان لشگر ۱۴ امام حسین که متولی برنامه بود از من خواست اگر می توانم آقا را راضی کنم تا در مراسم حاضر شود. موضوع را که به مرحوم آیت الله یثربی منتقل کردم فوراً پذیرفت. با پبکان قراضه‌ای که داشتیم راه افتادیم سمت مشکان،در خلال تشییع و دفن شهدا، یکی از  بچه‌های حفاظت لشگر گفت چون بحث شهداست،آقا اگر مقداری هم سخنرانی کند خیلی خوب است.

خب منبر که نداشتیم. یک تویوتا باری بود که در آن را باز کردیم و مرحوم آقا رفت آن بالا روی در نشست و خودش گفت این هم منبر!مرحوم آیت الله یثربی در ادامه یک سخنرانی عجیب و گیرا با یاد حضرت زهرا ایراد کردند که بسیار معنوی بود و به مردم هم حالت حزن عجیبی دست داد.در راه برگشت به کاشان مرحوم آقا از من پرسید به نظر شما جلسه چطور بود؟ گفتم آقا خوب بود،برنامه‌ای که ناگهان خبر دادند و ما رفتیم،من هم فکر نمی کردم این‌جوری از آب دربیاید.

مرحوم آیت الله یثربی بلافاصله گفت: «اگر خوب بوده تدبیر خود این شهدا بود». این موضوع بعد ارتحال مرحوم آقا برای من عبرت آموز شد.خب مرحوم آیت الله یثربی با این همه زحمت قبل و بعد انقلاب بالاخره کنار شهدایی که همواره برایش محترم بودند آرام گرفت. الان مردم اغلب قبل و بعد زیارت شهدا به زیارت مزار ایشان هم می روند.به نظرم شهدا هم چیز را برای ایشان تلافی کردند.

ما در روستاهای کاشان شهیدی نداریم که مرحوم آقا به دیدار خانواده اش نرفته باشد یا در ترحیم و یادبود آن شرکت نکرده باشد.ایشان برای این کار مقید بود. یکی از محسنات حضور مرحوم آیت الله یثربی در روستاهای کاشان هنگام شرکت در آیین های مذهبی یا یابود شهدا،رفع مشکلات روستاها بود. روستاهایی مثل الزگ داشتیم که با کمک و عنایت مرحوم آقا برق دار شدند.

چهره اش از نوع برخورد آقا تغییر متعجبانه کرد

این داستان اعتدال و گذشت مرحوم آقا در برابر مخالفان‌شان هم خیلی عجیب و غریب است.یک شب با مرحوم آقا هنگام سفر به قم در حرم حضرت معصومه مشغول زیارت بودیم.یکی از مخالفان تندرو مرحوم آیت الله یثربی هم در صحن مشغول زیارت بود. مرحوم آقا تا وی را دیدند پس از باصطلاح حال و احوال از او پرسیدند کِی آمده‌ای و کِی به سمت کاشان عازمی؟! گفت مثلاً تا ۱۵دقیقه دیگر عازم کاشانم. مرحوم آقا پرسیدند وسیله هم داری؟ پاسخ داد خیر. مرحوم آقا بلافاصله گفت بیا با هم برگردیم. وقتی رسیدیم میدان مدخل به من گفتند اول برویم حاجی را به منزل برسانیم، بعد راهی خانه می شویم! بعدِ این جمله آن فرد اصلاً حالت چهره‌اش به قول معروف یک جوری شد و چهره اش از نوع برخورد آقا تغییر متعجبانه کرد. شاید پیش خودش گفت یعنی چه؟! من این همه در خط مقابل آقای یثربی بودم و هستم ولی حالا او با من اینجوری برخورد می کند.

این ماجرا شاید ساده فرض شود ولی ماها گاهی وقتی از یک نفر دلخوری کوچکی پیدا می کنیم نه تنها با او قهر می کنیم بلکه برایش آرزوهای بدی هم داریم! ولی خب مرحوم آیت الله یثربی با همه آن دشمنی‌ها و مخالفت‌ها و ضدیت‌ تندروها، آموزگار گذشت بود.

سالها قبل یک بار در جلسه‌ای که مرحوم آقا و آقای خامنه ‌ای رهبر انقلاب هم حضور داشتند،یک آقایی آنجا از رهبری پرسید شما آقای یثربی را می شناسید؟! رهبری کمی مکث می کند و بعد می گوید تنها شهری که قبل انقلاب مبلغین و خطبا به آنجا می رفتند و کتک نمی‌خورند و تازه مقداری پول هم می‌گرفتند، کاشان بود و این هم به لطف حضور آقای یثربی در کاشان بود. بله ایشان را می‌شناسم!

سخن آقا را در نمازجمعه، وارونه نویسی خصمانه کردند

درباره ظلم هایی که گاه ناجوانمردانه برخی در حق مرحوم آیت الله یثربی مرتکب می‌شدند، یک بار در دانشگاه آزاد کاشان جشن ازدواج دانشجویی برگزار شد که مرحوم آقا هم شرکت کردند و در پایان ایشان به هر زوج یک قالی هم هدیه دادند. در اولین نمازجمعه بعد این مراسم، مرحوم آقا در بخشی از سخنان‌شان از مردم کاشان می خواهند که اصطلاحاً هوای دانشجویان غیربومی که مهمان کاشان هستند را داشته باشند. یک روز بعد یک نشریه یا بولتن خبریِ دانشجویی به نام امیرکبیر گویا،خبر کذبی منتشر کرد بدین مضمون که آقای یثربی در نماز جمعه علیه دانشجوها صحبت کرده! بعدِ این کذب نویسی و وارونه نویسی خصمانه سخن آقا، ما نوار سخنرانی را پیاده کردیم و حقیقت و اصل داستان را منتشر کردیم و ..

یادم هست در روزهای پایانی عمر مرحوم آقا،ایشان می گفت این درمانها بی  نتیجه است و عمر من رو به پایان است. گویا بخشی از بیماری مرحوم آقا که پزشکان هم به آن اذعان داشتند، متاثر از جبهه رفتن در دفعات متعدد و بمباران‌های شیمیایی جبهه ها بود.یکی از فرماندهان سپاه در تهران، وقتی به ملاقات مرحوم آقا رفت گفت اینها اثرات شیمیایی است و تبعات آن در بدن مثل بمب عمل می کند و به تدریج کلیه و کبد و در نهایت قلب را از کار می اندازد.

لینک کوتاه : https://kashanonline.com/?p=5210

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.