کاشان آنلاین: سالها دورخیز و پرش و رقابت شانهبهشانه و بالارفتن از سکوهای سهگانه رقابتهای قهرمانی کشوری و تیم ملی و در ادامه سالها سازندگی برای دوومیدانی شهر خیلی سریع ذهن هر ورزشدوستی را در کاشان سریع به سمت دو برادری میبرد که حدود یک دهه یکهتاز «پرش با نیزه کشور» بودند.
در دهه ۶۰، گویی عادت صفحه دوومیدانی مجلات ورزشی شده بود که در اعلام نتایج ماده «پرش با نیزۀ» مسابقات دوومیدانی قهرمانی کشور یکی از «کاظمی»ها باید روی سکوی اول باشد و آن دیگری روی سکوی دوم. آن زمان در جدول نتایج جلوی نام «داور و بهرام کاظمی» اگر چه نام اصفهان درج میشد اما همه میدانستند از کاشان آمدهاند.
سالها بعد از خداحافظی برادران کاظمی از میادین دوومیدانی، گفتوگو با برادر بزرگتر یعنی «داور کاظمی» شیرین و جذاب است. پرندهای که با آن یکی کاظمی، رفیق و همراز قدیمیِ پیستهای خاکی و نیزهها و مانعها و تشکهای فرود بودند.داور کاظمی که در ادامه گزیده حرفهایش را در گپوگفت ما با او میخوانید، امروز و در ۶۹ سالگی هنوز در حال و هوای ورزش است و گهگاه دانستههای فنی و تخصصیاش در سرعتها و پرش با نیزه را در اختیار نسل امروز میگذارد.
از فوتبال به دوومیدانی
ورزش را از دبیرستان با فوتبال شروع کردم.۴ سالی بود که در تیم فوتبال کلنی کاشان و باشگاه جوانان(شاهین) بازی میکردم که سرعتی بودنم باعث شد اولین مربیام در دوومیدانی یعنی آقای جواد مقامینژاد تشویقم کند بیایم به سمت مادر ورزشها. یادش بخیر حکایت مسابقات دوومیدانیِ مناسبتی در دهه ۵۰ که مسیرش از حوالی بقعه ابولولو تا میدان مجسمه (۱۵ خرداد) بود و من هم یکی دو بار در آنها پیشتاز و نفر اول شدم.مسابقاتی که همه باشگاههای ورزشی کاشان با همه ورزشکارانشان در آن شرکت میکردند. پس از فوتبال،دوومیدانی را از مسابقات آموزشگاهها پی گرفتم و نخست به سمت دوهای استقامت رفتم و بعد نیمه استقامت و بعد هم ۱۵۰۰ و ۸۰۰ متر. کمکم که پایم به تهران باز شد با توصیه مرحوم انتظاری که قهرمان ملی دوومیدانی بود، در دو ۴۰۰ متر به رقابت پرداختم. یادم هست در دهه ۵۰ و در همین ماده، من و مرحوم انتظاری و داراب سالمی و قاسم کویتیپور سه نفری در اردوهای تیم ملی شرکت داشتیم.
اگر چه در کودکی از طریق برادرم داوود که در بدنسازی فعال بود و گهگاه با چوب معمولی هم از مانع پرید، کمی با این ماده آشنا بودم، اما داستان آغاز اوج گیریام در “پرش با نیزه” به حوالی سال ۵۸ برمیگردد که تازه از سربازی بازگشته بودم. رقابتی بین تیم تهران و کاشان برقرار بود و من غیر از پرش ارتفاع که در آن نفر برتر شدم،برای اولین بار شانسم را در پرش با نیزه هم امتحان کردم که البته خیلی جالب نبود! چون پس از پریدن با سر به درون چاله آمدم و نزدیک بود مصدوم شوم!
حذف آقای مدعی با همان نیزه شکسته!
پس از این اتفاق عازم تهران و به قصد گرفتن یک نیزه راهی فدراسیون شدم. آن زمان محمود شوقیان که نفر اول پرش با نیزه ایران بود، مسئول بخش امکانات و ملزومات فدراسیون بود. از شوقیان خواستم که نیزهای در اختیارم بگذارد، او هم لابلای نیزهها یکی که حدود ۴۰ سانتش از قسمت نوک و بالا شکسته بود (یعنی آنجایی که با چاله برخورد میکند) را نشانم داد و گفت این مال تو! اول کمی تعجب کردم اما سپس با خشمی درونی به شوقیان گفتم با همین نیزه شکسته تو را خواهم گرفت! پس از این خطونشان،در اولین مسابقات رسمی داخل سالن دوومیدانی و پرش نیزه که در تهران برگزار شد من نفر اول شدم، بهرام (برادرم) نفر دوم شد و شوقیان نفر سوم! نشان به آن نشان که تا ۴۲ سالگی که از پرش با نیزه خداحافظی کردم، دیگر خبری از شوقیان روی سکوهای قهرمانی کشور نبود!
کُریهای برادرانه
بهرام ابتدا پرش ارتفاع و دهگانه کار میکرد که در یکی از رقابتها و در ۱۵۰۰ متر نفر دوم شد اما بعداً در یکی از مسابقات آمد سمت پرش با نیزه و با ۴ متر پرش همه رقبا را گرفت و این شد زمینه ورودش به پرش با نیزه. رقابت من و بهرام (برادرم) که از من ۶ سال کوچکتر است در دهه ۶۰ برای خودش حکایتی است. سالها با هم در مسابقات پرش نیزه کشور شرکت میکردیم. همیشه هم روی سکو بودیم و مواقعی هم حتی برای یکدیگر کری میخواندیم! گاهی که من از عنوان اول و دوم دور میشدم بهرام تاکید میکرد که نترس،من جبران میکنم. آن زمان من در سالن ۳ متر و ۹۰ میپریدم و بیرون سالن یعنی در فضای باز ۴ متر و ۲۰٫ رکورد پرش بهرام هم در سالن ۴ متر و ۲۶ بود و در فضای باز ۴ متر و ۳۰٫ آن زمان (دهه ۶۰) ضیاء منصوری، مجید آهاز، بنیآدم،شوقیان و احمد یزدانی رقبای ما در پرش با نیزه ایران بودند.
یک بار در مسابقات دومیدانی داخل سالن کشور، من و بهرام مطابق همه رقابتها در پرش نیزه شرکت کردیم. یادم هست بهرام در آن دوره تازه وارد دوومیدانی شده بود، با این حال در پرش نیزه ۳ متر و ۵۰ میپرید. من در نوبت خودم پریدم اما به حدنصاب راهیابی به دور نهایی نرسیدم.این باعث خوشحالی تهرانیها که شوقیان هم بین آنها بود شد که یک رقیب قدیمی نتوانسته روی سکو برود، ولی بهرام که به دور نهایی رفته بود تا این وضعیت را دید عزمش را جزم کرد و گفت خیالت راحت،روی همهشان را کم میکنم! و با ۳ متر و ۸۰ رکود ایران را شکست و رفت روی سکوی اول.
در همه آن سالها من و بهرام در تمام رقابتهای دوومیدانی حاضر میشدیم، یعنی مدالهایم از آموزشگاهها و مسابقات دانشجویی تا مسابقات ارتش و قهرمانی کشور و دهه فجر و مسابقات کارگری کشور را شامل میشود. برخی از این قهرمانیها با کفشهای میخیای که فدراسیون میداد و گاهی وقتها ۳ نمره برای من بزرگ بود، بهدست میآمد!
تا ۴۲ سالگی در پرش نیزه ایران فعال بودم و هنوز روی سکورفتنم ادامه داشت که برای مسابقات بین المللی باکو، فدراسیون مسابقه انتخابی گذاشت که آنجا هم نفر اول شدم اما ناگهان فدراسیون هوس جوانگرایی به سرش زد و در کمال تعجب نفرات سوم و چهارم! همین مسابقات انتخابی را به باکو اعزام کرد.
به اسم اصفهان، با ترکیب کاشان!
همان زمان از تیم ۱۰ نفره دوومیدانی استان اصفهان که من و بهرام و آقایان علوی، ضیاییان، مطلبی، بهشتیان، مرحوم میرصیفی و .. عضوش بودیم ۹ نفرشان مال کاشان بودند و فقط برای نفر دهم جنگ و جدال بود که مال کدام شهر باشد! در مجموع بزرگسالان و جوانان، کاشان آن زمان حدود ۲۵ ملی پوش در دوومیدانی ایران داشت، این یعنی کاشان در آن مقطع قطب بلامنازع دوومیدانی ایران بود اما حدود ۱۵سالی میشود که دوومیدانی این شهر به بیابانِ برهوت تبدیل شده!
یعنی یک نفر در ورزش کاشان پیدا نمیشود بپرسد چرا حالا که ۱۰ سال است کاشان صاحب استادیوم نونوار با پیست تارتان شده، حال و روز دوومیدانی این شهر مصیبتوار است؟قهرمانسازیهای گذشته در دوومیدانی کاشان کجا رفت؟چرا هیچ ارادهای برای ترمیم پیست دوومیدانی ورزشگاه ۱۵ هزار نفری نیست؟چرا مسئولان کاشان در مورد ورزش فقط آدمهای شعار و وعده هستند؟چرا دوومیدانیکارِ جوان این شهر بهخاطر خرابی پیست ورزشگاه، باید در شهری دیگر تمرین کند؟! متاسفانه از این چراها در ورزش کاشان زیاد است اما فریادرسی نیست!
استادیوم رفاه و ورزش کارگریِ به فنا رفته!
حدود ۳۰ سال پیش، مسئولیت ورزش کارگری کاشان و ورزشگاه رفاه را بر عهده گرفتم که ایجاد پیست ۸ خط با خاک قرمز و توسعه دوومیدانی که شامل تجهیز امکانات دوومیدانی و پرورش ورزشکار میشد را با جدیت دنبال کردم،آن هم بدون کمک فدراسیون.حتی بسکتبال و والیبال و تکواندو کارگریِ کاشان را هم فعال کردم. حاصل آن فعالیتها شرکت در چند دوره مسابقات قهرمانی کشور و روی سکورفتن ورزشکاران کاشان بود اما متاسفانه بعدها حاصل آن زحمات در ورزش کارگری کاشان و ورزشگاه رفاه بر باد رفت زیرا مسئولیتها که جابجا شد، اهداف هم تغییر کرد و رکود و روزمرگی جای فعالیت و تحرک را گرفت و آنچه امروز از ورزش منفعل کارگری کاشان و آن ورزشگاه بلااستفاده میبینیم حاصل همان تغییر اهداف است.
حکایت استعدادیابی دوومیدانی در روزهای پرشور چهلجریب
چهلجریب روزگاری برای خودش بروبیایی داشت. نگاه به امروزش نکنید که مانند ویرانهای شده و با چمن مصنوعی بزکاش کردهاند.پیست خاکیاش قبل از اینکه حدود ۱۰ سال پیش با ابتکار! مسئولان ورزش این شهر نابود شود،چند دهه قهرمان دوومیدانی تحویل میداد.جمعههای شلوغِ چهلجریب در اواخر دهه ۶۰ که صدها دختر و پسر خردسال با مربیگری من و بهرام و حدود ۲۵ ملیپوش دیگر، آموزش دوومیدانی میدیدند را شاید خیلیها هنوز یادشان باشد. در آن طرح استعدادیابی و از بین آن همه کودک خردسال که در حضور پدر و مادرها با لباس و هدایایی دیگر تشویق میشدند،چند نفری مثل مطلبی، مبینی، محققیها و .. در دوومیدانی رشد کردند و حتی به تیم ملی هم دعوت شدند.
همانطور که پیشتر گفتم،روزگاری نه چندان دور ۹ نفر از تیم دوومیدانی اصفهان کاشانیها بودند.وقتی از بالا به پایین بیمسئولیتی پمپاژ شود و برنامهای نباشد و صرفأ پشت میزنشینی و کسب رضایت مدیران بالادستی ملاک باشد طبیعتأ این به مدیر پایین هم سرایت میکند،در نتیجه امروز در دوومیدانی کاشان میشود ثمرهاش را دید که هر ۱۰ سال یکبار در نبود امکانات و زیرساخت مناسب دو نفر مثل آقایان برزی و کامران و خانم مبینی از شهرستان همسایه به شکل خودجوش رشد میکنند.
مربیگری به علم و فن و دانش است
مربیگری به تخصص و فن و علم است، به داشتن رزومه قهرمانیِ تنها نیست.البته ورزشکاری که در میدان رقابت بزرگ شده و طعم استرس مسابقات را چشیده حتمأ این موارد در موفقیتش سهم دارد اما گذشت دورانی که بدون طی دوره و کلاس و آموزش و بدون تجهیز به علم روز میرفتند و عنوان میآوردند! امروز دوره محاسبه و تدوین استراتژی و برنامه و دانستن علم تغذیه در ورزش است.
از مسئولان هیئت دوومیدانی بپرسید !
هنوز هم مربیگری و انقال تجربیاتم به بچههای نوپا و جوان دوومیدانی کاشان را دوست دارم،اما خوشبختانه مربیان دارای مدرک بین المللی و دوستان بادانش هستند و نیازی به من نیست! شاید بپرسید اگر این گونه است پس چرا دوومیدانی کاشان فقط کورسویی از گذشته را دارد! این را دیگر باید از مسئولین هیئت بپرسید که ادعا میکنند جدیت و تحرک داریم و حتی می توانیم در کاشان میزبان مسابقات ملی باشیم!
*بازنشر از شمارۀ ۸۸ نشریه “مردم سیلک”، ۸ دی ۱۴۰۱